نوژانوژا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

دخترم نوژا

گزرشات تصویری مامان در پایان 28 ماهگی

جای جدیدی که نوژا توش میخوابه و قایم میشه .وقتی نوژا اینجا میخوابه دیگه تمام اسباب بازیهاش جایی ندارن و رو زمین هستن  نوژا وقتی دستشو تا اقصی نقاط توی سایه مامان فرو کرده و خودشو رنگی کرده البته دستاش و پاهاش هم رنگی هستن و هیچ اثری از آثار سایه من نمونده اینم نوژا در حال بازی با عروسک مورد علاقه مامان در کودکی البته نی نی تو بغلش گم و گور شده .یعنی من عاشق این عروسک بودم که کوکش کنم و نی نی شو بچرخونه و چشماشو باز و بسته کنه.البته دیگه چشماش هم باز و بسته نمیشه به لطف نوژا جونم ...
30 دی 1391

...و ما

از روز شنبه مورخ 23/دی تصمیممون قطعی شد واسه جدا کردن اتاق خواب نوژا؛وبالاخره عملی شد و از ظهر همون روز نوژا جدا خوابید اما تا زمانی که خوابش ببره من توی تخت 1 متریش باهاش میخوابم که کار بسی دشواریست.از وقتی نفسمو جدا میخوابونم  دیگه شبها خوابم نمیبره آخه جدایی واسم سخته .تا اونروز  3 سال و 1 ماه و 8 روز بود که ما از هم جدا نخوابیده بودیم البته به احتساب بارداری.واسم روانی کننده است .اینم یه مرحله دیگه از جدا شدنه که واقعا دلگیره؛ پیش چشمم داره روز بروز بزرگتر میشه و از من دورتر ؛چقدر واسم سخته بچه ای که تا حالا نفس به نفسم بوده الان دیگه تو بغلم نمیخوابه و میخواد استقلالشو نشونم بده و اصرار داره که تو تختش بخوابه .میخواد ب...
25 دی 1391

این روزهای ما

واسه شب یلدا تصمیم گرفتیم که بریم بندر عباس از 4 شنبه تا جمعه اونجا بودیم بهمون خوش گذشت اما به نوژا بیشتر از همه واسه اینکه عاشق آب و آب بازیه .کنار دریا سوار اسب هم شد هنوز میگه .اشاره به دریا میکرد و میگفت استخره.....بابا هم که حسابی به نوژا قول دریا داده بود ؛نوژا هم موقع نهار یک پا گرفته بود که بریم دریا با یه اوضاعی نهار خوردیم و رفتیم دریا که بسی باعث شادمانی دخترکمان شدیم این چند روز هم طبق معمول از غذا خوردن نوژا خبری نبود  اینم نوژا و بابا در حال اسب سواری تو خونه خاله سوسن و عمو رسول ؛تو دکورشون شمع داشتن.نوژا همش تو فکر تولد و کیک و ...بود و دلش میخواست شمع فوت کنه و کیک ببره ای...
9 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم نوژا می باشد